• وبلاگ : رهروان كوي عشق
  • يادداشت : كجاييد اي شهيدان خدايي...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    اومدن به اين وبلاگ شما يه صفاي ديگه داره

    خوندن نوشته هاتون از اون سبك بالان عاشق يه هواي ديگه به دل ادم مي ده

    خوش به حال همه شون و بد به حال من

    چه پاك زندگي كردن و چه عاشقانه رفتن

    چند هفته پيش توي تلويزيون يكي از رزمنده ها تعريف مي كرد توي يكي از عملياتها بوديم دشمن ما رو زير رگبار گلوله و تانك گرفته بود يه وقت ديديم يه چيزي از دور داره با سرعت به طرف ما مياد اومد و اصابت كرد به دست يكي از بچه ها يه وقت ديديم دست اون هم رزم مون اويزون شده و فقط يه تيكه از گوشت دستش وصل به بدنش هست - به ما گفت بياين اينو بكشين در بياد من خودم دلم نمي ياد خلاصه با كمك يكي از بچه ها دستش رو كشيد و در اورد و بعد اونو يه جايي دفن كرد و گفت : دم در بهشت منتظرم باش خدا حافظ

    اونها اين جوري عاشق بودن ولي ماها چي ؟

    و خيلي ها شون هم بي نام و نشان موندن

    خوش به حال همه شون

    موفق باشيد

    قلمتون توانمند

    التماس دعا

    حق نگهدارتون