درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ درد عشق 

محمود عزيز!

مبادا نظاره وضع و حال فعلي شمار اندکي از يادگاران جبهه که زندگي را نو نوار کرده و از يادآوري خاطرات شما شرم مي کنند عذابت دهد. آن ها حکايت ديگري دارند که بعداً مفصل برايت مي گويم. اما بيش تر بچه ها، همچنان حاضرند زندگي شان را بدهند تا يک بار ديگر آن شب ها را ببينند. شب هاي وداع دوستان.

من در اين دنياي اسير سيطره ي عقل و منطق و پرستش علم، در اوج جنون اعلام مي کنم که دلم براي شما تنگ شده است.

من در اين ميدان لذت و عيش، دعا مي کنم که چشمانم هيچ گاه در ياد شما از اشک خشک نشود.

من در اين هياهوي بي عاطفه گي، باز به پرچم هاي بوي شرف گرفته شما در «بهشت زهرا» پناه مي برم.

من در اين مسابقه کلاس، تيپ و پرستيز با تمام افتخار مي گويم که روزي با شما بوده ام.

شما هر چه کشيده باشيد، نيش آتشناک طعنه را نچشيده ايد. شما هر چه کشيده باشيد. زخم سوزناک تمسخر را حس نکرده ايد. وقتي در چشمانت خيره مي شوند و با نفرت در گوش تو زمزمه مي کنند که «ديگر از جان اين ملت چه مي خواهيد» شما نمي دانيد چه آتشي بر جان مان مي افتد.

شما به ما مي گفتيد پدافند از حمله دشوارتر است. انصاف بدهيد. ما مدت هاست که تنها و غريب، جواب پاتک هايي از دشمن بدتر را مي دهيم. پاتک هايي جگرسوزتر از ماجراي خيبر و شلمچه و پيشاني فاو