درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ ... 
امروز از گردان مرخصي گرفتم و همراه برادرم که در لشکر مسئوليتي دارد به يک روستاي مرزي دراستان کردستان رفتيم. متأسفانه تا آخر سفر هم نفهميدم نام اين روستاي کوچک چيست؛ چون تمام مردم آن به شهادت رسيده اند. آن هم با گاز شيميايي اعصاب. هنوزيک ماه از حمله شيميايي صدام به حلبچه با گاز اعصاب نگذشته است و برخي صحنه ها که در فيلم ها و عکس ها از حلبچه ديده ام، برايم تداعي مي شود.

گاز اعصاب بلافاصله پس از تأثير بر انسان ها و حيوانات و مرگ آني آن ها، در محيط تجزيه مي شود و اثري در آب و خاک محيط به جا نمي گذارد. تنها با بررسي کيفيت مرگ افراد مي توان نوع گاز را تشخيص داد.

در حلبچه، مردم هنگام فرار بر زمين افتاده و جان داده بودند و آثاري از زجر و درد در آن ها ديده نمي شود. اما مردم اين روستاي کوچک که با ده بمب مورد حمله قرار گرفته، پس از درد و زجر فراواني به شهادت رسيده اند. چنگ زدن به موي خود، لباس يا خاک را در اغلب آن ها ديدم.

ظاهراً گاز اعصابي که در حلبچه استفاده شده بود، اول مغز را از کار مي اندازد؛ لذا مرگ در آرامش رخ مي دهد. در حالي که در اين نوع گاز، تا آخرين لحظه ي جان دادن، مغز هوشيار است و ريه در اثر واکنش طبيعي خود پر از آب مي شود و خفگي با ريه ي پر از آب خيلي دردناک است.

استقبال مردم حلبچه از ايرانيان وجود حقير صدام را به خشم آورد و دستور استفاده از گاز اعصاب را داد و معلوم نيست با چه خصومتي دستور بمباران وسيع اين روستا را داده است و از مرگ زجرآور آن ها لذت برده است