• وبلاگ : رهروان كوي عشق
  • يادداشت : كربلاي جبهه ها يادش بخير
  • نظرات : 13 خصوصي ، 42 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يا ثارالله 

    احمد آقا بوي محرم مياد. حس ميكنيد. ماه بنده گي دل

    خدا جون چقدر دلم گرفته

    السلام عليك يا اباعبدالله الحسين

    اين متن و امروز نوشتم دوست داشتيد استفاده كنيد.

    يا علي

    نامه‌اي به کربلا

    دل چگونه مي‌تواند خطي براي تو بنويسد جز خونابه‌هايي که بر ورق ميچکاند؟ چگونه دل بغض در هم پيچيده‌ي هزار ساله‌ي خود را بي هيچ بهانه‌اي ميان خردسالي اين نامه تقسيم کند؟ اين آتش ابدي را چگون ميان کاغذ پيچيد و براي تو بفرستد؟ تنها راهي که مانده، اين است که خود، با پاي همتش گونه بر خاک کشد و هروله کنان ، سينه با زمينت هم آغوش کند، تا تو صداي زمزمه‌هايش را بهتر بشنوي.

    از اين جا، آن هم با خط که نمي‌شود ميان حضور ساکت تو بنشيند و از زخمهايي که تو با يادت به او هديه کرده‌اي، حرف بزند. چگونه با نامه جاي بوسه‌ي خاکت را بر جبينش نشان مي‌دهد؟ هنوز که هنوز است، پشت دل از <<انکسر ظهري>> تير ميکشد و هربار که صداي تکبير ميشنود، کابوس نيامدن، تمام فضاي خيالش را پر مي‌کند. مدام نداي << هل من ناصر ينصرني>> در گوشش تکرار مي‌شود. اينها را چگونه در ورق بنويسد براي تو؟

    هر وقت به حاشيه‌ي سبز ملاقات سقا مي‌نگرد، نگاهش بوي ياس ميگيرد. کودک را که مي‌بيند، آب که را مي‌بيند، باراني ميشود، دهان و فرياد <<هيهات من الذله>> از حنجره‌اش شعله ميکشد، بوي دود تمام شيارهاي خيالش را پر مي‌کند. اصلاً بگو چگونه آبله‌هايي را که بر پاي دارد به تو نشان دهد؟

    درست است که اين دل، آنجا، پيش تو نبوده است، اما با هر اشک سقا بر زمين چکيده و ميان شمشيرها به دنبال گمشده‌ها گشته، از همان آغاز ياد گرفته که جز براي حســــــــــــــــــــــــــين (ع) نگريد و پيشاني‌اش را جز با تربت او هم آغوش نکند و هر وقت سيراب شدن، خواست ياد آن گلوي خشکيده را محو کند، به ياد آورده بوسه‌ي خواهر را بر گلوي بريده‌ي برادر. حسين جان اين دل از همان آغاز براي تحمل داغ تو آفريده شده است و نيازي به کاغذ و قلم ندارد.