سلام
اين اخرين مطلب در سال ۸۵ هستش
به دليل وجود افرادي که نان اين مملکت را خوردند و دم به اسرائيل و امريکا تکان ميدهند مجبور شدم نظرات را تاييدي کنم
همان ها که تا قبل از انقلاب خميني ....
2-به علت اين که فردا عازم مسافرت هستم و افتخار زائري علي بن موسي الرضا نصيبم شده ديگه در خدمت دوستان نيستم تا شهادت جانسوز امام حسن مجتبي و رحلت پيامبر و همچنين.....
لطفا بهم سر بزنيد و تا پايان مطلب رو کامل بخونيد اگر نظر داديد نظر لطفتونه وگرنه باز جاي شما بر روي چشمان ماست
بهم سر نميزنيد
((بسم رب الشهدا والصديقين ))
باسلام
بسيار زيبا ، زيباييهاي راتوصيف مي كنيد . احسنت برشما .
دوست من ميخوام منم يكي ازدوستان خود بدانيد
خدايا سپاس كه اين چنين هدايايي را ارزاني داشتي . چه هديه اي زيبا تر از صبر . صبر بر داغ لاله در سينه اش . نميدانم چه حكمتي است كه سرخي لاله را با داغ سياهي بر دلش زيباتر و پرستنده ترش كردي .وشما عزيزان با اين لاله ها بر دستانتان هيچ سختي برايتان نگاشته نشده است مارو نيز از دعاهايتان محروم نكنيد
ممنون از ايتكه ياد شهدا را زنده كرده ايد
به من هم سر بزنيد
سلام اخوي :
هم نوشته تان را خواندم و هم نظرات بازدي كننده ها را
وقتي مي بينم هستند كسلنيكه دردلهاي و رنج خلوتهاي مرا به رشته تحرير در آورده خداوند را شكرم . گرچه ما دل به خدا بسته و اجر خود را از او ميخواهيم و بس .
اجرت با ساقي كربلا ناصر
سلام . ممنون كه به من سر مي زنين . مطلب تكان دهنده اي بود اما باورش براي ما كه فقط مي شنويم يه كم سخته . من تا به حال از نزديك اين افراد رو نديدم . اما براي خانواده هاشون آرزوي صبر مي كنم . و از طرف خود حقيرم ميگم كه زندگي بي دغدغه مون رو هميشه مديون لطف خدا و در درجه ي دوم ايثار اين آدم ها مي دونم . موفق باشيد .
بچه هاي خط شكن درست در مقابل 15 رديف حلقه سيم خاردار قرار داشتند
محسن اولين نفري بود كه از ميدان مين گذشت و شروع كرد به بريدن سيمهاي خاردار 12 رديف آن را پاره كرد ناگهان چند منور تمام محوطه را روشن كردند نور منورها محسن را در ديد دشمن قرار داد اما او بي محابا در حال پاره كردن سيمهاي خاردار بود . يكباره گلوله اي داغ برجانش نشست و او با پيكري خون آلود بر آخرين رديف سيمهاي خاردار افتاد
راه باز بود بچه ها گريان از كنار پيكر خونين محسن گذشتند...
بيا عاشقي را رعايت كنيم
زياران عاشق حكايت كنيم
از آن ها كه خونين سفر كرده اند
سفر برمدار خطر كرده اند
****
سلام دوست عزيز
خوبي ؟
وبلاگ شما در وبلاگ غروب شلمچه لينك شد
از حضور گرمتون سپاسگزاريم
ياعلي
متنتون واقعا قشنگ بود
اصلا نميدونم چي بگم
گاهي اوقات سكوت بهتره.پس سكوت ميكنم
تا بعد...
سلام ...
اللهم عجل لوليك الفرج و سهل له المخرج اجعلنا من شيعته و
المستشهدين بين يديه .............
در ژناه حق موفق و سلامت باشيد ...
سلام .
الان كه اين مطلب شما رو مي نويسم . براي لحظاتي در اتاق را بستم و يك دل سير به اين همه غريبي گريستم من خودم يك نمونه از مورد ذكر شده شما رو مي شناسم و در وبلاگم هم به خاطرش شعر مرحوم سپهري رو نوشتم .
راستي كه خيلي غريبند هستند . خيلي وقت ها يه تلنبر كافي است كه ادمي رو منقلب كند و فكر كنم مطلب شما همون تلنبري است بر دلهاي غافل .براستي كه اينان فراموش شدند .ياد سربند هاي فراموش شده بخير
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوند ميان خارهاي بيابان جاي کوچکي قرار ميدهد.
اين مکان براي چيست؟....
براي زيباترين گل که زيبايي آن در ميان خارها دو چندان شود. گلي که زود تمام بيابان را ميگرفت. گلي که به دست آخرين فرستادهاش در زمين قرار گيرد ...
گلي که با نالههاي شبانه آبياري ميشود. با غصهي سيليهايي که به صورت فاطمه ميخورد، با خون فرق شکافته شدهي علي، با رشادتهاي حسن و حسين، با خون حسين، با داغ سينهي سوختهي فاطمه، با غصهي سيليهايي که به صورت فاطمه ميخورد، با غصهي سيليهايي که به صورت فاطمه ميخورد، با غصهي سيليهايي که به صورت فاطمه ميخورد .....
با نالههاي زينب، با تشنگي حسين .
ابراهيم پسرش را در راه خدا قرباني کرد اما حسين همهي خانوادهاش را، همهي پسرانش را قرباني ميکند تا اسلام را زنده نگه دارد. فاطمه سيلي ميخورد تا اسلام زنده بماند. طفل شيرخواره تشنه ميماند تا امروز اسلام در ميان ما زنده بماند.
و چه زيباست اين گل.
گلي که ما براي آن همت داديم، جهان آرا، زينالدين، باکري، آويني و باقري داديم .
ميروم تا انتقام سيلي زهرا بگيرم ...