سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رهروان کوی عشق

شهدای کازرون ثامن تم بچه های آسمانی بچه های آسمانی اوقات شرعی یزد محل لوگوی شما محل لوگوی شما

یاد خودروهای بهشت بخیرکه انبوهی دل را سوار میکردند و از جادههای صراط، از میان دوزخ آتش به مقصد میرساندند.  یاد تانکها بخیرکه پشت خصم رابه لرزه درآوردند.  یاد قایقهای کوچک ولی تندرویی بخیرکه ناوهای غول پیکر را به فرار واداشتند و به آنها که ستاره بخت خویش را در میان ستارههای پرچم آمریکا یافته بودند، نشان دادند که آمریکا هم عددی نیست!  یاد شب حمله بخیرکه به هزار و یک شب بغداد پایانمیداد.  یاد عملیاتها بخیرکه هر یک صحنه نقش آفرینی امامی بود.  یاد موقعیتهایی بخیرکه در آنها به فکر موقعیت نبودیم.  یاد قرارگاههابخیرکه بیقراری میآورد.  یادپادگانهایی بخیرکه صبحگاه حضور در آنها بر پا میشد، عشق پرورش میدادند و بازوی اخلاص را ورزیده میکردند.  یاددوکوهه بخیرکه هزاران کوه ایستادگی تربیت کرد. یاد ایستگاه صلواتی بخیر که استراحتگاه ملائک بود.  یاد پلهایی بخیرکه فاصله دنیا و آخرت بودند.  یاد جادههایی بخیرکه آدمی را از بیراهگی، انحراف و چند راهگی نجات میدادند.  

یاد تابلوها بخیرکه راه جاودانگی رامشخص میساختند.  یاد معبر بخیرکه راه عبور از مرزخاک بود یاد کانال بخیر که گنداب خودنمایی درآن جریان نداشت.  یاد خاکریز بخیرکه گودالهای لغزش را صافمیکرد.  یاد سنگر بخیرکه مفصلترین میهمانی اشک و خلوص را بدون خرج های کلان ترتیب میداد.  یاد حسینیه بخیرکه شاهد قدوم اهل البیت(علیهمالسلام)بود.  یاد سنگر استراحت بخیرکه شبها در آن آسایش زمین میخورد و غفلت میگریخت، وسنگر نگهبانی که آخرین آشیانه پرستوها بود. یاد بستان بخیرکه مزرعة عشق بود.  سوسنگردکه آن همه شقایق در دل کاشت،آبادان که ازویرانی دلها جلوگیری میکرد.  خرمشهرکه شهرداران آسمانیبه زیباسازیاش پرداختند.  اروندرودکه هزاران دل در آنآبتنی کرد،شلمچهکه کبوترهای بینامو نشان را در گوشه و کنارش منزل داد،کانال ماهی که به زیبایی آکواریوم پایان داد، خاکریز نونیشکلکه روبرویآن حرفی از نان و نام نبود،جزیره مجنون که شاهد جنون عشق بود، جزیره سهیل که ستارههای زمینی را به آسمان عروج فرستاد،ام‌القصرکه اهالی ویلا را هرگز به خود ندید،فــاوکه وفا به تعهد بندگی را میآموخت،خور عبدالله که میزان عبودیت را محک میزد،یاد می میمک و مهربانی مهران بخیر،کله قندی که شیرینی جهاد تعارف میکرد،قلاویزانک ه نردبان عروج بود، چنگولهکه برای شهادت مرتب قلبها را چنگ میزد،رضاآبادکه پر از خشنودی خدا بود،شاخ شمیران که شاخ غرور دشمن را چند بار شکست،دربندیخان که به عافیت جویان دربند راه نمیداد و هورالعظیم که سالهاست صفت خود را به ناجیانش تقدیم کرده است.  یاد چادرها بخیرکه داستان کربلا را فیلم کردند. یاد لشگرها بخیرکه 72 تن را چندین برابر کردند.  یاد گردان کمیل بخیرکه همه به علی(علیه السلام) پیوستند،گردان مالککه ازمال دنیا چیزی نداشتند،گردان روح اللهکه به نیاز جسمسرگرم نبودند،گردان حبیببن مظاهرکه همه دوست خدا بودند، گردان علیاصغرکه همه بزرگ بودند. یاد لبخندهاییبخیرکه به قهقهه شهادت پیوست،گریههایی که خندههای دائم ابدیت را تضمین کرد، اندوههایی که برای گشایش تن به پارک و تفریحگاه نمیداد و شادیهایی که غصههای دنیوی را مسخره میکرد.  یاد کمرهایی که در راه خداتا به آخر بر صندلیهای چرخدار تکیه زدند،دستهایی که به عباس(سلام ا... علیه) پیوستند،بدنهایی کهپر از تیر و ترکش شدند،پاهایی که پیش از صاحبانشان به بهشت قدم گذاشتند،چشم‌هایی که رفتند و بصیرت را به ارمغان آوردند بخیر.یاد بدنهایی که بیسر به خاک سرگذاشتند،سرهایی که پودر شدند و ذره ذره به ابدیت پیوستند وجنازههایی که هرگز تشییع نشدند و در خلسه سکوت، هم صحبت نیزارشدند بخیر.

یاد آن روزها بخیر! از باتلاقهای جنوب تا قلههای رفیع کردستان،همه جا معطر و مطهر به خون شهداء شده بود و مملکت ما به یمن درهای باز شهادت میرفت تا یک راست به ضریح شش گوشة آقا (علیه‌السلام) برسد...  که دروازه‌های آسمان را بستند و جنگ پایان یافت،و پس از آن خیلی زودخدا دوباره خورشید را از ما دریغ کرد و باز ما ماندیم و دوستانی که نبودند و قلبی که یتیم شده بود. راستی که تقاص ناشکری چقدر سنگین است و لحظات ملکوتی عروج چقدررؤیایی....  

خدایا به تو پناه میبریم از آن روزی که لباسهای خاکی را با خاک عوضی بگیریم و به ولایت و ریاست به یک چشم نگاه کنیم. وظیفه و نتیجه را یکی بدانیم،شهادت را خسارت بپنداریم و راه شهداءرا با خودشان خاک کنیم.  

دیر یازود، همه ما خواهیم رفت. همه ما به سوی مقصد اصلی و جایگاه همیشگی کوچ خواهیم کرد،آری در رفتن هیچ شکی نیست، مهم چگونه رفتن است


| دوشنبه 92/8/6 | | 9:10 صبح | | احمد اکرمی |





بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 330183