*** بنام تو اي قرار هستي ***
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما برادر بزرگوار
اي شهيدان دردها برگشته اند
روزهامان را به شب آغشته اند
فصل هامان گونه اي ديگر شدند
چشم هامان مست و جادوگر شدند
روحهامان سخت . تن آلوده اند
آسمان هامان لجن آلوده اند
هفته ها در هفته ها گم مي شوند
وهم ها فرداي مردم مي شوند
فانيان وادي بي سنگري
تيغ هاي مانده در آهنگري
حاصل آ‹ ماجرا ها حيرت است ؟
ميوه ي فرهنگ جبهه عشرت است ؟
حاصل آغازها پايان شده است ؟
ميوه ي فرهنگ جبهه نان شده است ؟
شعله ها . سرديم ما.سرديم ما فرصتي شايد كه برگرديم ما
يسطرون هم رفت و ما نون مانديم &