مولا ي من !
امروز هم از صبح منتظرت بودم .خانه دلم را آب و جارو كرده بودم براي تو .چشم هايم از پگاه ، يكسره به در بود .گوش هايم را سپرده بودم به سمت هر صدايي كه مي توانست نشاني از تو را به همراه داشته باشد .
مي دانم ...مي دانم كه قابل نيستم ، اما ... اما خيلي دلم مي خواهد ببينمت !
جمعه ها ، همه جمعه ها ديدگانم را به سمت آمدن تو مي دوزم ! دلم نيز پيوسته سرك مي كشد تا ببيند چه هنگام مي آيي .....گوش هاي من ، صادقانه عاشق صداي تو هستند !نه من تنها ؛ كه همگان ، انتظار ديدن روي ماه تو را دارند ....همه دوستت دارند .همه عاشق تو هستند .دنيا ، بي تو فاقد گل و عطر معناست .
اي پسر فاطمه ! مهدي جان ! ما را درياب !
«كتاب در پي محمل جانان جواد نعيمي »