به مناسبت فرا رسيدن اربعين حسيني
صدايت به گوش ميرسد
صدايت هنوز به گوش ميرسد
روزي که آمدي
صداي گريههايت که با ديدن برادر به خنده تبديل شد
روزي که او را نميديدي
که با گريه به غروب ميرسيد
روزي که با پدر به مسجد ميرفتي
که فضاي مسجد با صداي اللهاکبر معطر ميشد
و روزهايي که با پدر و مادر و دو برادرت بودي
که روزهاي وصال بود
اما ....
باز هم صدايت به گوش ميرسد
آن روز که مادر را با سينه خونين ديدي
و با گريه مادر را تسکين ميدادي
صداي نالههاي شب تشيع:
(مادر جوانم کجا ميروي)؟
هنوز صدايت به گوش ميرسد
روزي که محراب خونين شد و فرق پدرت را شکافته ديدي
همان روز که يتيمان با کاسههاي شير به سمت خانه شما هجوم ميآوردند
صداي گريههايت که ميگفت:
(باباي غريبم کجا ميروي)؟
باز هم صدايت به گوش ميرسد
صداي گريههاي بيامانت
از رنج ديدن برادر مسموت که به خود ميپيچيد
حکايت بقيع، حکايت غربت است، غربت اسلام، و با که بايد اين راز را باز گفت که اسلام در مدينهالنبي از همهجا غريبتر است؟خطاب ما اينجا با عاشقان است، و با درد آشنايان، که اين حکايت را ديگر، هر دلي تاب شنيدن ندارد. اي اشک مهلتي، تا بازگويم حکايتي را که قرنهاست در سينهام مستور مانده است، و درد آشنايي نيافتهام، که اين راز سر به مهر را با او زمزمه کنم. اينجا گورستان بقيع است، و اين خاک گنجينهدار فريادي است که قرنها ارباب جور، آن را در سينه ما محبوس کردهاند، و هر چند اشک ما تاب مستوري نداشته است، اما اين بار، اين بغضي نيست که فقط با گريه باز شود، و اين جراحت نه جراحتي است که با مرهم اشک شور التيام يابد. حکايت بقيع، حکايت غربت است، غربت اسلام، و با که بايد اين راز را باز گفت که اسلام در مدينهالنبي از همه جا غريبتر است؟ خطاب ما اينجا با عاشقان است، و با درد آشنايان، که اين حکايت را ديگر، هر دلي تاب شنيدن ندارد. اي چشم، خون ببار، تا حجاب از تو بردارند، و ببيني که اين خاک گنجينهدار نور است و مدفن عشق و اينجا بقعهاي است از بقاع بهشت. و آن نفخهاي که در بهشت روح ميدمد، از سينه اين خاک برميآيد، چرا که اينجا مدفن کليدداران بهشت است. و اگر حجاب از گوشها و چشمها بردارند، طنين ناله کروبيان را در ملکوت اعلي خواهد شنيد، و خواهي ديد که چگونه فرشتگان بال در بال جلوههاي جاوداني رحمات خاص حضرت حق را بر اين خاک گسترانيدهاند. اي بقيع، اي مطهر، اي رازدار صديق صديقه اطهر (س)، و اي همنواي مولا مهدي (عج) آن گاه که غريبانه، آنجا به زيارت ميآيد. اي بقيع مطهر، اي گنجينهدار نور، اي مدفن عشاق، و اي حکايتگر غربت، براستي اين راز را با که بايد گفت؛ که اسلام در مدينهالنبي از همهجا غريبتر است؟ اي بقيع مطهر، منتظر باش، اگر آنان توانستند، که نور را در حبس کشند، تو هم غريب خواهي ماند، اي بقيع، با ما سخن بگو، با ما، از رازهاي سر به مهري که در