مي دانستم سردي گناه تمام وجودم را منجمد کرده است اما به محض پا نهاندن در شلمچه بود که گرمي نوازش خاک قبور شهداي گمنام را بر گونه هايم حس کردم از شلمچه تعريف نمي خواهد،حرف نمي خواهد،مجالي مي خواهد که به چشمانت دهي تا ببارند، درست مثل بقيع !!! بقيع نيز نه تعريفي مي خواهد نه توصيفي....در شلمچه است که پاهايت آرام آرام و محتاط از پي هم مي روند که مبادا بر روي لاله اي بي مزار پا گذارند.آخر اينجا سرزمين عشق است که چفيه اي با عطر بهشتي در زير خاکش پنهان شده است و ريشه ي عشق را در کنار پيکري پاک مي پروراند .