بچه هاي خط شكن درست در مقابل 15 رديف حلقه سيم خاردار قرار داشتند
محسن اولين نفري بود كه از ميدان مين گذشت و شروع كرد به بريدن سيمهاي خاردار 12 رديف آن را پاره كرد ناگهان چند منور تمام محوطه را روشن كردند نور منورها محسن را در ديد دشمن قرار داد اما او بي محابا در حال پاره كردن سيمهاي خاردار بود . يكباره گلوله اي داغ برجانش نشست و او با پيكري خون آلود بر آخرين رديف سيمهاي خاردار افتاد
راه باز بود بچه ها گريان از كنار پيكر خونين محسن گذشتند...
بيا عاشقي را رعايت كنيم
زياران عاشق حكايت كنيم
از آن ها كه خونين سفر كرده اند
سفر برمدار خطر كرده اند
****
سلام دوست عزيز
خوبي ؟
وبلاگ شما در وبلاگ غروب شلمچه لينك شد
از حضور گرمتون سپاسگزاريم
ياعلي