همه بغضم خاك سبز شلمچه است. همه بى قرارى ام، غروب معمايى تپه هاى قلاويزان است. همه نگاهم آسمان بارانى فكه است. همه گلويم، دم ليلايى نى هاى جزيره مجنون است. همه خواب هايم، بوى نيلوفرى شب هاى هور است.همه گلويم دورى از آوازهاى مهربان جا مانده در طلاييه است.
مانده ام اين همه باران را كجا ببارم......
سلام دوست عزيز
مثل هميشه زيباست
از حضورتون در وبلاگ شلمچه خوشحال ميشيم
منتظر نجواهاي سبزتون هستيم
يامهدي