• وبلاگ : رهروان كوي عشق
  • يادداشت : يادش بخير...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 50 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      
     

    سلام جمعه ادينه شما بخير باشه اجرتون با يوسف زهرا ... يوسفي که هزاران يقوب چشم به راهش هستند موفق بايد
    هوالاول والاخرو الظاهروالباطن وهوبکل شي ئ عليم


    [گل][گل][گل][گل][گل][گل]تقديم به حضرت دوست!

    صداي سم سمند سپيده مي آيد

    يلي كه سينه ظلمت دريده مي آيد

    گرفته بيرق تابان عشق را بر دوش

    كسي كه دوش به دوش سپيده مي آيد

    طلوع بركه خورشيد تابناك دل است

    ستاره اي كه ز آفاق ديده مي آيد

    بهار آمده با كاروان لاله به باغ

    به دشت ژاله گل نودميده مي آيد

    به سوي قله بي انتهاي بيداري

    پرنده اي كه به خون پر كشيده مي آيد

    درآن كران كه بود خون عاشقان جوشان

    شهيد عشق سر از تن بريده مي آيد

    به پاسداري آيين آسماني ما

    گزيده اي كه خدا برگزيده مي آيد

    سلام. خيلي زيبا و با احساس نوشتين. ياد همه ي شهيدان گرامي.

    خدا در دلهايي جاي دارد كه كمتر به دنيا تعظيم كرده اند و به خاطر رسيدن به ميز و حفظ مقام دروغ نمي بافند و ريا نمي كنند. خدا را و ايمان به او را با پول نمي توان خريد، بلكه بايد از پله هاي تكبر و غرور و گناه پايين آمد.

    البته منظورم (صفايت) بود!!!

    طلائيه صفيت را بنازم

    ز خاكت خانه دل را بسازم.

    و چه بگويم از آن تابلو نوشته طلائيه كه زندگيم را آسماني كرد:

    صفايي ندارد ارسط شدن خوشا پرگشودن، پرستو شدن...

    سلام بزرگوار

    ممنون از شما و برادر خوبمون براي اين خاطره ي زيبا

    ما هر چه داريم مرهون و مديون عزيزان شهيدمون و جانبازان گرانقدرمون هستيم

    يادشون هميشگي و راهشون سبز و پر رهرو

    ...

     <      1   2   3   4